خط كشي ميان آدمها از پستترين رفتارهاي بشري است كه در قلمرو تاريخ ريشهاي ديرينه دارد. از اعصار باستان و حتي تا امروز اين خط كشیها بشر را از درك حقيقت راستین زندگي بازداشته است و در همين رهگذار است كه سهم هاي كوتاه و بلند چند ده ساله ما آن را به پنهاي هزارهها گسترده است، اما در این میانه بر این باورم که كثيفترين خط كشيبين آدمها خط كشيهاي مذهبي بوده است.
پيروان اديان گوناگون از راه پيامبراني متفاوت و بر اساس مناسكي كه اگرچه در كنه آنها جستجو كنيم، عموماً ريشهاي مشترك ميبينيم، يك خدا را پرستش ميكنند. فارغ از اينكه اين روزها برخي در ماهيت خدا ترديد ميكنند و با عنايت به آنكه اينجانب قلباً اعتقاد به وجود پروردگار دارم و اينكه مدبرانه به اين باور رسيدهام كه پيامبران براي راهنمايي بشر به سوي يك خداي واحد آمدهاند، اما سخت در شگفتم كه چگونه است كه در همه اين هزارهها ما در سطح پيامبرانمان جا ماندهايم و شريعت بر مذهب برتري يافته است؟!
و درست از همين مقطع بشر خطكشيهايي را رقم زده است كه مسير تاريخ را به بيراهه رانده است. پيروان اديان باور ندارند كه خدايشان يكي است بلكه يقيين دارند كه پيامبرشان فرق ميكند و ... البته اين برآمده از منافع دين فروشان دنياپرست در اعصار مختلف است.
اما افسوس كه ماجرا به همين جا ختم نميشود و درد ناشي از تعصب كور سربرآورده از پذيرش بدون انديشه، گرده كرامت انساني را در برابر خرافات خرد كرده است.
دوستي دارم كه چندي پيش برايم خاطرهاي تعريف ميكرد. او كه دختري بهايي است ميگفت وقتي يازده سال داشته است در مدرسهای در شهر كرج (در ايران) در اواسط سال معلم درس ديني سر كلاس خطاب به شاگردان ميپرسد كه چه كساني اقليت ديني هستند. او ساده و بيريا دستش را بالا ميگيرد و با افتخار ناشي از ايمان خانوادگياش ميگويد كه پيرو آيين بهاييت است. اما معلم كه گويي عقدههاي قرنها و هزارهها را در درون خود نهفته داشته است، لب به توهين به مقدسات او گشوده و با القابي ناشايست از اين آيين و پيروانش ياد ميكند و در نهايت صميميترين دوست او كه حدود نيمي از سال تحصيلي را با هم روي يك نيمكت مينشستهاند، او را تنها گذاشته است؟!
راستي چرا؟! اين چه خط باطلي است كه در تاريخ هر بار و هر بار تكرار ميشود. آن هنگام كه فرعونیان در مقابل آيين يهود ايستادند و آن لحظه كه حاکمان رومی اورشلیم در مقابل آيين عيسي، آن را دروغين خواندند. آن دمي كه کلیسا به ترفند خرافه با علم و دانش در قرون وسطي به جنگ برخواست. آن سالها كه فرمانروایان حجاز نخستين پيروان آيين اسلام را به شكنجه گرفتند و در اين دمي كه حاکمان ایران در برابر آيين بهائيت از هيچ ستمي فروگذار نيستند.
يكي از مهمترين خصايص كشور آمريكا آن است كه در قانون اساسياش دين رسمي ايالات متحده آمريكا وجود ندارد. بنيانگذاران دنياي نوين ميدانستند كه دير يا زود زماني فرا خواهد رسيد كه آدمها به هر مرام و مسلك و مذهبي كه اعتقاد داشته باشند در كنار هم و در صلح زندگي خواهند كرد. ديگر خط كشيهاي نژادي، مليتي، اعتقادي و از همه زشتتر مذهبي دغدغه جدايي فرزندان آدم و حوا نخواهند بود.
پيوند اين موجود اگر به راستي از خاك و گل آفريده شده باشد كه شده است، نه از سر باور و اعتقاد است كه از سر محبت و عشق است و بيشك همه اديان آسماني و مرامهاي پرستندگي در يك نكته با هم شريك هستند و آن عشقي كه پروردگار به انسان هديه كرد و او را به اين امانت صاحب برترين كرامتهاي خود ساخت.
براستي آيا از دوست داشتن و عشق ورزيدن عبادتي بالاتر وجود دارد؟ آيا ممكن است كه راهي ميانبرتر از اين براي درك حقيقت آفرينش دل از گل پيدا كرد؟!
این سوالی است که بشر متاسفانه در پی پاسخ به آن بر نیامده است.