حالا چیزی حدود 136 سال از بیست وششم ماه می سال 1875 می گذرد। روزی که شاید سالهاست در فراز و نشیب تاریخ روابط ایران و آمریکا گم شده است و در تند باد حوادث، علی الخصوص سه دهه اخیر، حتی چنان گرد فراموشی گرفته است که دیگر هیچکدام از ما ایرانیان مقیم آمریکا چه آنهایی که سالهاست پاسپورت آمریکایی دارند و چه آنهاکه با گرین کارت و یا ویزاهای کار و تحصیل و گردشگری ساکن ایالات متحده هستند، بیاد نمی آوریم این روز سر آغاز حضور ایرانیان در ایالات متحده امریکاست.
بله!!! شاید تا حالا اسم میرزا محمد علی محلاتی هم به گوشتان نخورده باشد. اما اگر اندکی مطالعه در تاریخ معاصر ایران به ویژه دوره مشروطیت داشته باشید حتما با شخصیت حاجی سیاح آشنا هستید. در حقیقت این دو، یک نفراند. میرزا محمد علی خان محلاتی ملقب به حاج سیاح در سال 1836 میلادی در شهرستان محلات از توابع اراک در ایران چشم به جهان گشود و جهانگردی را پیشه خود ساخت. خودش جایی نوشته است که دلش می خواسته مارکو پولوی ایران بشود اما دست سرنوشت تقدیر دیگری برایش رقم زد و او شد اولین ایرانی که رسما تابعیت دولت ایالات متحده را در شهر سانفرنسیسکو پذیرفت. او که نخستین بار از طریق کشتی و از مبدا اروپا راهی نیویورک شده بود، پس از چند ماهی گشت و گذار در اقصی نقاط ایالات متحده امریکا و دوبار هم دیدار با پرزیدنت گرانت هجدهمین رییس جمهور آمریکا، بالاخره رسید به ساحل غربی، ادامه همین کرانه «پی سی اچ» خودمان و شد نخستین امریکایی ایرانی تبار.
از آن پس تا امروز چه بسیار ایرانیان که با علاقه و رضایت خاطر و چه از سر اجبار و به دلیل سرکوب و خفقان در ایران، جلای وطن کردند و ایالات متحده را برای ادامه حیات برگزیدند و یک به یک سهم و نقشی در پدید آمدن جامعه ایرانیان مقیم آمریکا پذیرفتند. از آنها که شهرت نامشان فراگیر شد تا کسی مثل من که هنوز مهر ورود روی پاسپورتش خشک نشده. هریک به قدر توان خود وظیفه ای داشته و داریم و انگیزه ای برای آنکه جامعه ایرانیان مقیم آمریکا آنچنان که در طول سالهای گذشته همیشه جزو بهترین و برگزیده ترین ها بوده است، همچنان باشد.
این روزها در بسیاری از نقاط این کشور ایرانیان زندگی می کنند. از همین پرشین اسکوئر خودمان در وست وود گرفته تا نیویورک و واشنگتن و سیاتل و هیوستون و فلوریدا و ... و با اینکه برسر آمار ایرانیان مقیم ایالات متحده هنوز هم اختلافاتی وجود دارد، تا آنجا که رقم آنها را گروهی قریب به یک میلیون نفر قلمداد میکند و جمعی دیگر از نه صد هزار نفر سخن می راند و آمار های سرشماری رسمی سال 2000 نشان می دهد که کمتر از نیم میلیون نفر داوطلبانه خود را ایرانی تبار معرفی کرده اند، اما یک نکته واضح است؛ چه این تعداد کمتر از نیم میلیون باشد و چه بیشتر از یک میلیون، ایرانیان ره توشه ای بزرگ با خود به ارمغان آورده اند. شعور و نبوغ ایرانیشان و دانش و سواد و آگاهیشان، بزرگترین پشتوانه آنها در سرزمین غربیه ای بوده است که اگر امروز آنرا دومین خانه ایرانیان در جهان قلمداد کنیم، ادعای بیجایی نکرده ایم.
در همین لس آنجلس که بی شک پایتخت ایرانیان مهاجر در سراسر دنیا قلمداد می شود و سالهاست که قلب فرهنگ، هنر و علی الخصوص موسیقی ایران در آن می تپد، به روشنی حضور ایرانیان هویداست تا آنجا که به قول یکی از دوستانم: «آدم خیلی وقت ها در لس آنجس فراموش می کند که اینجا آمریکاست، گویی در خیابان های تهران قدم میزنی...» و شاید از همین روست که گروهی از واژه تهرانجلس استفاده می کنند!؟ واژه ای که نمی دانم کاربردی جدی دارد و یا کلمه ایست از سر مطایبه وشوخ مزاجی؟!!
اما اجازه بدهید بگویم این جامعه با افتخار، نه تهرانجلس بلکه ایرانشهر است. وطنشهری فراتر از مرز های سیاسی یک کشور، ایالت و یا شهر. جایگاهی رفیع که به وسعت بزرگی قلب های یکایک ما گسترده شده است. به یقین ایرانشهر امروز نمی بود اگر مهر و عشق و صفای ایرانی نبود. اگرچه یکایک ما در دو روز عمرکوته سخت جانی ها کرده ایم و فراز و نشیب ها دیده ایم. اما ماحصل یکایک روزهایی که در طول 136 سال حضور ایرانیان در آمریکا پدید آمده است سراسر لحظاتی بوده اند که ملتی خواسته است تا خود را به اثبات رساند و آمریکا، مهد آزادی را برای خود گهواره ای دیده است تا در آن، سهیم آینده روشن وسراسر صلح جهان شود. حال ماییم و این ایرانشهر، نمادی حقیقی از ملت ایران بدور از بند ها و قید ها که معتقدیم حکومت ها در ایران پدید آورده اند. این وظیفه ماست که چهره حقیقی ایرانیان را در ایرانشهر به نمایش گذاریم. امید که موفق شویم.
از آن پس تا امروز چه بسیار ایرانیان که با علاقه و رضایت خاطر و چه از سر اجبار و به دلیل سرکوب و خفقان در ایران، جلای وطن کردند و ایالات متحده را برای ادامه حیات برگزیدند و یک به یک سهم و نقشی در پدید آمدن جامعه ایرانیان مقیم آمریکا پذیرفتند. از آنها که شهرت نامشان فراگیر شد تا کسی مثل من که هنوز مهر ورود روی پاسپورتش خشک نشده. هریک به قدر توان خود وظیفه ای داشته و داریم و انگیزه ای برای آنکه جامعه ایرانیان مقیم آمریکا آنچنان که در طول سالهای گذشته همیشه جزو بهترین و برگزیده ترین ها بوده است، همچنان باشد.
این روزها در بسیاری از نقاط این کشور ایرانیان زندگی می کنند. از همین پرشین اسکوئر خودمان در وست وود گرفته تا نیویورک و واشنگتن و سیاتل و هیوستون و فلوریدا و ... و با اینکه برسر آمار ایرانیان مقیم ایالات متحده هنوز هم اختلافاتی وجود دارد، تا آنجا که رقم آنها را گروهی قریب به یک میلیون نفر قلمداد میکند و جمعی دیگر از نه صد هزار نفر سخن می راند و آمار های سرشماری رسمی سال 2000 نشان می دهد که کمتر از نیم میلیون نفر داوطلبانه خود را ایرانی تبار معرفی کرده اند، اما یک نکته واضح است؛ چه این تعداد کمتر از نیم میلیون باشد و چه بیشتر از یک میلیون، ایرانیان ره توشه ای بزرگ با خود به ارمغان آورده اند. شعور و نبوغ ایرانیشان و دانش و سواد و آگاهیشان، بزرگترین پشتوانه آنها در سرزمین غربیه ای بوده است که اگر امروز آنرا دومین خانه ایرانیان در جهان قلمداد کنیم، ادعای بیجایی نکرده ایم.
در همین لس آنجلس که بی شک پایتخت ایرانیان مهاجر در سراسر دنیا قلمداد می شود و سالهاست که قلب فرهنگ، هنر و علی الخصوص موسیقی ایران در آن می تپد، به روشنی حضور ایرانیان هویداست تا آنجا که به قول یکی از دوستانم: «آدم خیلی وقت ها در لس آنجس فراموش می کند که اینجا آمریکاست، گویی در خیابان های تهران قدم میزنی...» و شاید از همین روست که گروهی از واژه تهرانجلس استفاده می کنند!؟ واژه ای که نمی دانم کاربردی جدی دارد و یا کلمه ایست از سر مطایبه وشوخ مزاجی؟!!
اما اجازه بدهید بگویم این جامعه با افتخار، نه تهرانجلس بلکه ایرانشهر است. وطنشهری فراتر از مرز های سیاسی یک کشور، ایالت و یا شهر. جایگاهی رفیع که به وسعت بزرگی قلب های یکایک ما گسترده شده است. به یقین ایرانشهر امروز نمی بود اگر مهر و عشق و صفای ایرانی نبود. اگرچه یکایک ما در دو روز عمرکوته سخت جانی ها کرده ایم و فراز و نشیب ها دیده ایم. اما ماحصل یکایک روزهایی که در طول 136 سال حضور ایرانیان در آمریکا پدید آمده است سراسر لحظاتی بوده اند که ملتی خواسته است تا خود را به اثبات رساند و آمریکا، مهد آزادی را برای خود گهواره ای دیده است تا در آن، سهیم آینده روشن وسراسر صلح جهان شود. حال ماییم و این ایرانشهر، نمادی حقیقی از ملت ایران بدور از بند ها و قید ها که معتقدیم حکومت ها در ایران پدید آورده اند. این وظیفه ماست که چهره حقیقی ایرانیان را در ایرانشهر به نمایش گذاریم. امید که موفق شویم.