جمعه، آبان ۲۰، ۱۳۹۰

اين ســـــــه زن





 شايد شما هم با خواندن عنوان اين شماره «آخرين نوشته»؛ به ياد كتابي از مسعود بهنود افتاده باشيد، درست با همين عنوان. كتابي كه از قصه زندگي سه زن، يعني اشرف پهلوي، مريم فيروز (فرمانفرما) و پروين تيمور تاش سخن به ميان آورده بود. سه خان‌زاده كه يكي شاهدخت هم شد، اما «اين سه زن»كه حالا مطالعه مي‌كنيد، صحبت از سه زن جامعه ايراني مقيم آمريكاست كه بي‌شك نمايانگر نسل جديدي از زن ايراني هستند. زني كه فارغ از همه عناوين، داشته‌ها و پشتوانه‌ها به خود باوري دست يافته است.
بله مي‌خواهم از سه خانم تحصیل
كرده و خوشنام ايراني، امريكايي ياد كنم كه بي‌شك مشاهده تصويرشان در اين صفحه كار را در معرفي آنها براي من و شما راحت كرده است. سركار خانم دكترها: شيرين نوروي، آزيتا ساعيان و حاني محمودي، سه روانشناس صاحب نام و علي‌الخصوص در دو مورد اول با سابقه طولاني حضور در جامعه ايراني لوس آنجلس، اما آنچه مرا وا مي‌دارد تا اين سه تن را زير عنوان « اين سه زن» گرد هم آورم، تخصص آنها نيست و یا تجربياتي كه در طول سال‌ها بدست آورده‌اند و یا حتي تاثيري كه هر كدامشان به صورت انفرادي در زندگي مخاطبان خود داشته‌اند.
سخن در اين مقاله كوتاه از مرز شيشه‌ايي است كه به همت ايشان، بانوي ايراني از آن در مسير تلاشش براي دست‌يابي به جايگاهی درخور، عبور كرده است.
مسعود بهنود در « اين سه زن» خود از نسلي از زنان تاثيرگذار ايران صحبت كرد كه به اتكاي جايگاه پرقدرت پدرشان راه را براي رشد آگاهي زنان ايران هموار كردند و حدود چند سال پيش از اين نیز در مقاله‌اي ديگر، از سيمين بهبهاني، فروغ فرخزاد و تني چند از شاعران و نويسندگان زن ايراني نوشتم كه راه روشنگري و تفكر را براي زنان آن سرزمين هموار كردند و در سال‌هاي اخير هم شاهد تلاش‌ها و مبارزات زنان ايراني براي اعاده حقوق خود بوده‌ايم و هستيم.
اما آنچه منتخبين اين مقاله را به هم پيوند مي‌دهد و آن مرز شيشه‌اي كه از آن ياد كردم، در حقيقت شهامت ايشان در بيان حقايقي از زندگي انسان است كه تا پيش از اين سالهاست در پستوي كهنه باورها، قيود خرافي و هنجارپذيري‌هاي ناهنجار در جامعه‌اي كه هژموني مردسالار برخاسته از دين حاكم بر آن در طول قرن‌ها حق سخن گفتن از زندگي زنانه را پايمال كرده، پنهان مانده است.
نقطه اشتراك دكتر ساعيان، دكتر نوروي و دكتر محمودي، شهامت ايشان در عبور دادن زن ايراني از اين مرز شيشه‌اي است، حركتي كه در همين مدت كوتاه چند ساله اخير، شاهد تاثير مثبت آن بر سلامت حيات ناشي از آن، براي زنان جامعه يا حداقل كساني كه مخاطب اين سه پيشرو بوده‌اند هستيم.
اگر روزي فروغ فرخزاد، زن بودنش را در شعرش به تصوير كشيد و اجازه داد تا آدمهاي پيرامونش و چه بسا آدم‌هايي كه او هرگز نمي‌شناخت، احساساتش را رها از قيدها و بندهايي كه پيش از اين توصيف كردم، آشكارا و عريان ببينند.امروز هم اين راه پر خطر و ناهموار به واسطه افرادي كه ذكر نام كرده‌ام استمرار يافته است. شيرين نوروي مادر بودنش را آشكارا به نمايش مي‌گذارد. او نمي‌هراسد كه فردا را با چه پاسخي بايد سپري كرد. او باور دارد كه « اين منم و در لحظه زندگي مي‌كنم». او آموزگار صداقت است. دكتر ساعيان هم محكم و مطمئن «همسر بودن چيست؟» را تصوير مي‌كند و نشان مي‌دهد، آنچه را که ما به اشتباه عشق مي‌دانيم، در واقع چیست و اين شهامت را دارد تا زندگي بسياري را با خود از مرز ناگفته‌ها عبور دهد. دكتر محمودي نيز همين راه را پيشه كرده است. او نيز در طول سابقه چندين ساله فعاليت خود در حوزه روانشناسي، واقعيت دروني يك دختر را به مخاطبانش نشان داده است. اين باور را كه چرا بايد زن باشيم و چگونه است كه زن هستيم و از اين‌ها مهمتر آنكه هرگز نگذاريم به واسطه سال‌ها استبداد فكري مردسالارانه، احساس كنيم كه حق حرف زدن نداريم.
اگر بخواهم آنچه ماحصل تلاش اين سه زن سرشناس ايراني – امريكايي در فرداي زنان ايران است را در يك جمله خلاصه كنم بايد بنويسم:
«زنان ايراني؛ امروز در حال عبور از مرزي هستند كه در آن سويش، از مظلوميت خانگي و اجتماعي رهايي خواهند يافت و جنبشي كه سالهاست براي برابري حقوق سياسي، اجتماعي و مدني زنان تلاش مي‌كند، اينك پا به حريم زندگي خصوصي و باور درونی زن ايراني نهاده است.»
به عنوان يك مرد و يك ايراني از هر سه اين گراميان و تلاششان براي آينده فكري ايران سپاسگزارم.
اگرچه به همه کسانی که به هر نوعی با این باور مخالفند نیز احترام می گذارم، اما بی شک یقین دارم سرانجام همه این تلاش ها در فردای ایران و آزادی آن به حتم موثر است.