سه‌شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۹۱

نخستین تعهد خارجی برای منتخب پنجاه و هفتم

کاخ سفید، محل اقامت و دفتر کار رییس جمهور ایالات متحده امریکا
کمتر از شش هفته به پنجاه و هفتمین انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده امریکا باقی مانده است. انتخاباتی که اگرچه برای بیشتر شهروندان این کشور بر موضوعات اقتصادی متمرکز است، اما امریکاییان ایرانی تبار علاوه بر دغدغه هایی که به عنوان شهروندان امریکا در این انتخاب دارند، موضوع مهم دیگری نیز که تحولات نه چندان خوشایند پیرامون مناقشه اتمی ایران است، بر دغدغه های آنان افزوده است. با اینکه بسیاری از کارشناسان سیاسی رای ایرانیان مقیم این کشور را به دلیل جمعیت پایین و یا عدم مشارکت گسترده ایشان در انتخابات ریاست جمهوری تاثیر گذار نمی‌دانند. اما موضوعی که امروز دغدغه آنهاست، شاید سرنوشت انتخابات پنجاه و هفتم را تحت تاثیر بگذارد.
 
نظام مردمسالاری ایالات متحده امریکا یکی از شفاف‌ترین دموکراسی‌های جهانی است که الگوی مشخصی از نقد و نظر و دعوت همگانی برای تفکر درباره برنامه‌های نامزدهای انتخاباتی را برای مدت طولانی در خود نهفته‌دارد. برخلاف انتخابات در کشور ما ایران که آشنایی مردم و در واقع صاحبان اصلی قدرت که قرار است با انتخاب خود توان بهره‌مندی از این قدرت را برای مدت محدود در اختیار فرد و یا تیمی به نمایندگی یک فرد -به فرض محال برگزاری آزادانه و بدون تقلب انتخابات در ایران- قرار دهند، به مدت زمان کوتاه تبلیغات انتخاباتی آن هم در کمتر از یک هفته محدود می شود.
امریکایی‌ها در حالی که به واسطه استیلای گاه خوشایند و گاه ناخوشایند دو حزب عمده دموکرات و جمهوری‌خواه در انتخاب خود از یک پیش فرض ضمنی نسبت به سابقه عملکرد این احزاب برخوردارند، از سوی دیگر برای نزدیک به یک سال گذشته در جریان برگزاری رقابت های مقدماتی و درون حزبی برای رسیدن به ششم نوامبر به نقد و بررسی برنامه کاندیدهای هر دو حزب، نقد و دفاع از عملکرد حزب حاکم و در نهایت شناخت صحیح‌تر از آنچه در روز انتخابات بر‌می‌گزینند دست می‌یابند.
با اینکه برخی کارشناسان علوم اجتماعی و جامعه شناسی سیاسی معتقدند که بروز بحران دموکراسی در ایالات متحده امریکا بر اساس دخالت کارتل‌های عمده اقتصادی و توانمندی ثروتمندان در استفاده از ابزار اطلاع رسانی و رسانه‌ها برای غالب کردن برگزیده خود به مردم به عنوان رای نهایی آنها و تاثیرگذاری بر روند شناخت صحیح اجتماعی به یک خطر جدی برای حفظ و ثبات دموکراسی حقیقی محسوب می شود، اما به شخصه اعتقاد دارم که علی الرغم همه هزینه‌ها و تاثیرگذاری رسانه‌ها، قابلیت شناخت اجتماعی جامعه در کنار رشد روزافزون روش‌های متنوع تبلیغاتی و گسترش رسانه‌ها، رشد داشته است و تحمیق مردم برای رسیدن به خواسته‌های سیاسی به روش های تبلیغاتی به سادگی آنچه پیش از این بود، نیست.
مردم ایالات متحده امریکا باردیگر در آستانه واگذاری اجاره چهارساله ساختمانی با نمای سفید در قلب واشنگتن دی سی به مردی هستند که بی شک در عرصه مناسبات بین المللی مرد شماره یک دنیا محسوب خواهد شد. آقای رئیس جمهوری که مجموعه رفتارها و تصمیمات او نه تنها زندگی نزدیک به 310 میلیون امریکایی را تحت تاثیر قرار خواهد داد، بلکه بی شک زندگی میلیون‌ها میلیون انسان دیگر در دیگر نقاط جهان نیز به تصمیماتی بسته است که او با امضای خود، آنها را به قانون تبدیل می کند.
بی هیچ تردیدی رییس جمهوری آینده آمریکا بر زندگی هیچ کس هم که در خارج از آمریکا تاثیر نداشته باشد، در زندگی 75 میلیون ایرانی ساکن در جنوب غرب آسیا تاثیر خواهد داشت. دیر یا زود، مردی که منتخب کارزار پنجاه و هفتم است، باید درباره آنکه می‌خواهد چگونه با برنامه اتمی جمهوری اسلامی -که به نحو فزاینده‌ای دنیا را با نگرانی روبرو کرده است- مواجهه کند، تصمیم بگیرد. تصمیمی که بی‌گمان مشاورین بسیاری در اتخاذ آن نقش خواهند داشت.
چه امریکایی‌ها با دیگر پرزیدنت اوباما را برگزینند و چه رقیب جمهوری‌خواه او را انتخاب کنند. مسئله ایران یکی از مهمترین گره‌های سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در آینده نزدیک خواهد بود. گره‌ای تا آن اندازه کور که از همین حالا لابی‌های موافق و مخالف در حال زورآزمایی برای گرفتن کرسی مشاوره نهایی به مرد منتخب انتخابات پنجاه و هفتم برای باز کردن آن هستند.
با آنکه پرزیدنت اوباما در گذشته سابقه پذیرش مشاوره از گروه‌هایی را دارد که با رایزنی‌های خود در راستای برقراری ارتباط بین دو دولت اقداماتی انجام دادند که با گارد بسته مقامات تمامیت خواه جمهوری اسلامی به شکست انجامید و با آنکه همین لابی‌گران موجب سردرگمی مقامات فدرال را در پشتیبانی از جنبش آزادیخواهی مردم ایران(جنبش سبز) در فردای کودتای انتخاباتی ژوئن2009 فراهم آوردند. اما اکنون باید دید آیا کسانی که به نام نمایندگی افکار عمومی ایرانیان سعی در جلوگیری از تغییر در ساختار سیاسی حاکم در ایران دارند، آیا خواهند توانست بار دیگر در قلمرو راهروهای کنگره و یا اتاق های مشاوره کاخ سفید جای خود را آنچنان که پیش از این از آن برخوردار بوده‌اند محفوظ دارند؟
دنیا در حالی به ششم نوامبر 2012 نزدیک می‌شود که جهان در آستانه التهابی جدی زمان را سپری می‌کند. در حالی که جمهوری اسلامی و دیگر حامیان بشار اسد در حال چنگ و دندان نشان دادن به دنیای غرب در خاک سوریه هستند، به زودی غربی‌ها باید نشان دهند که در تصمیم خود برای جلوگیری از دست‌یابی رژیم تهران به سلاح هسته‌ای مصمم اند.
تصمیمی که نخستین تعهد خارجی مستاجر بعدی خانه شماره 1600 خیابان پنسیلوانیا در قلب واشنگتن دی سی خواهد بود.

چهارشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۹۱

سرمایه هایی که بدیل ندارند

خبر درگذشت نورالدین ثابت ایمانی بار دیگر این دلهره را در هر ایرانی مهاجری زنده می‌کند که جای خالی این چهره های توانا، تاثیر گذار و دارای سابقه را چه کسانی در جامعه ایرانیان برون مرز پر خواهند کرد؟
سوالی که در سال های اخیر به تبع درگذشت دیگر چهره های مطرح جامعه ایرانیان برون‌مرز بارها و بارها مطرح شده است و شاید برخی وقت ها عدم پرس و جو برای پاسخ به چنین سوالی ساده تر از تقلا در یافتن پاسخ بوده است. چه سوال بی پاسخ بماند و چه درگیر جواب به آن باشیم اما موضوع حقیقتی است که به روشنی اهمیت خود را آشکار کرده است.

سی و سه سال پیش از این گروه کثیری از نخبگان و چهره های مردمی در حوزه‌های گوناگون از جمله چهره‌های نام آشنای رادیو تلویزیونی با به قدرت رسیدن حکومت ارتجاعی برآمده از فردای انقلاب 1979 ایران،مجبور به جلای وطن شدند. این چهره ها در طول کمتر از ده سال بعد، اکثرا در ایالات متحده امریکا و ابتدا در لس آنجلس و با گذر زمان بخشی از ایشان نیز در پایتخت ایالات متحده امریکا و گروهی دیگر هم در کشورهای اروپایی مشغول به استمرار فعالیت های رسانه ای خود شدند.

آنچه واضح است اینکه چهره های نامدار و توانایی چون دکتر کامبیز محمودی، ایرج گرگین، فریدون فرخزاد، فریدون فرح اندوز، احمد بهارلو، ستاره سانیچ، فرهنگ فرهی، نورالدین ثابت ایمانی، حسین فرجی، ساسان کمالی، علیرضا میبدی و ... از جمله کسانی محسوب می شدند که به عنوان چهره های مردمی و مورد قبول جامعه ایران در سال های پیدایش و شکل گیری رادیو تلویزیون ملی کشورمان در خلال دهه های 40 و 50 خورشیدی ضمن داشتن توانایی و استعداد خداداد با بهره‌گیری از موقعیت ممتاز آن زمان با تحصیل دانش فنی و تجربه قواعد عملی اداره و اجرا برای رسانه های دیداری و شنیداری توانستند کلید طلایی فتح قلب ها را به دست بیاورند و از صفحه تلویزیون ها و یا موج رادیو‌ها راهی خانه قلب ایرانیان شوند.

وقوع انقلاب در ایران و سیاست های متحجرانه حاکمان تازه به قدرت رسیده، این چهره‌ها را یکی پس از دیگری یا راهی تبعیدهایی خود‌خواسته کرد، یا به زندان انداخت و یا خانه نشین ساخت. اما آنها که چرخ روزگار سرانجام شان را به لس‌آنجلس پیوند زنده بود، با خود کوله باری از دانش، تجربه و تخصص و عشق به ادامه فعالیت هنری را به این سوی دنیا آورده بودند. کوله باری که بی هیچ اغراقی برای نزدیک به سه دهه پشتوانه کلیه فعالیت های رسانه ای قرار گرفت. از تاسیس رادیو های محلی، تلویزیون های کابلی، تلویزیون های 24 ساعته، شبکه های خبری بین المللی و رادیو ها و سایت های اینترنتی فراگیر جهانی، به زبان فارسی، همه و همه برای بیست و اندی سال به پشتوانه همین چهره های توانا و صاحب ذوق شکل گرفت چهره هایی که این روزها آرام آرام چونان سرمایه هایی بی بدیل در میان ما جا خالی می کنند. کمتر از یک سال قبل وقتی ایرج گرگین چهره در نقاب خاک کشید با خود می اندیشیدم که چه میراثی با ارزش تر از چند رادیو و تلویزیون که او در پیدایش و پرورشان نقش سازنده ایفا نمود، می توانست از او به یادگار نماند؟ اینک این روزها که شادروان ثابت ایمانی هم دیگر در میان ما نیست بیش از آن رادیو ها و تلویزیون ها به این می اندیشم که هیچ میراثی بالا تر از تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمد، نمی تواند باشد. آنچه این روزها با پا به سن گذاشتن چهره های سرشناس رسانه ای به عنوان نیازی غیر قابل انکار مطرح است و افسوس که شرایط چونان گذشته قابل تکرار نیست.

حقیقت اینجاست که تربیت و آموزش نیروهای برازنده ای همانند ایرج گرگین‌ها، نورالدین ثابت ایمانی‌ها و ... هزاران هزار دلار برای مردم ایران در قبل از انقلاب هزینه داشته است، هزینه ای که برای آنها با تحصیل و کسب تجربه در دانشکده ها و دستگاه های آموزشی رادیو تلویزون ملی ایران شکل پیدا کرده است و الحق والانصاف هم که آنها دین خود را به مردمی که برای ایشان متقبل این هزینه شده بودند به تمام و کمال ادا نمودند.

اما حالا شاید مهمتر از هر وقت دیگری است که به فکر آموزش و تربیت نیرو های تازه نفسی باشیم که قرار است فردای رسانه ها را اداره کنند. کسانی که باید این شهامت، خودباوری و لیاقت را داشته باشند که جای نورالدین ثابت ایمانی به ایستند به دوربین نگاه کنند و خطاب به میلیون ها فارسی زبان خبری را بخوانند که دیر یا زود خبر پیروزی و آزادی برای ملت ایران در صدر آن خواهد بود.