حتما شما هم تا به حال در میان جمع به گوشی تلفن همراه خود مشغول بوده اید!! یا شاید در جذاب ترین لحظه ای که با عزیزترین کستان مشغول یک گفتگوی مهم و سرنوشت ساز بوده اید دیده اید که صدای آلرت یک تکست مسیج چگونه ذهن او را منحرف کرده است.
حتما تا کنون دیده اید که چند نفر دور هم نشسته اند و هرکدام سر خود را با گوشی تلفن همراه شان گرم کرده اند. به عکس مقابل نگاه کنید شاید هنوز این یک شوخی باشد، اما پدیده ای بنام خیانت تکنولوژیک!!! چه؟ آیا این پدیده هم یک شوخی است؟
دهم مارس ۱۸۷۶ میلادی (۱۲۵۵ خورشیدی) گراهام بل از اتاق خود برای نخستین بار با «تلفن» به دستیارش در اتاق دیگر گفت: «آقای واتسن بیایید با شما کار دارم».
اما خیلی زود و در کمتر از 135 سال، این وسیله چنان پیشرفت کرد و چنان پایه پیشرفت دیگر فن آوری های ارتباطی را فراهم آورد که امروزه حداقل در جوامع صنعتی و پیشرفته جهان مانند همین آمریکا، زندگی بدون این تکنولوژی ناممکن است.
اما آیا براستی پیشرفت تکنولوژی و همه گیری بهره برداری از آن توانست به گسترش مفاهیم انسانی هم کمک کند؟ آیا این ابزار ها توانستند موجب تقویت ارتباط بین ابناء بشر شوند؟
تلفن، در کوتاه مدت، رشدی چشم گیر داشت و ضمن همه گیری روز افرونش با سرعتی سرسام آور پیشرفت کرد ونسل های تازه این تکنولوژی هر بار کامل تر از قبل در اختیارمصرف کنندگان قرار گرفته و می گیرد. همزمان صنایع مخابراتی و تکنولوژی های ارتباطی به هم آمیخته شد و موج جدیدی از ارتباط های زیر ساختی را روانه زندگی بشر کرد که شبکه جهانی اینترنت یکی از آنهاست. شبکه ای که امروزه همه ما را احاطه کرده است و به نحوی حیرت آور تارهای نامرئی اش را در گوشه و کنار زندگی ما پهن کرده است. آیا به راستی دنیای مجازی، تارهای نامرئی عنکبوتی است که ما را به دام انداخته است؟
در ابتدا همه این وسایل ارتباطی و علی الخصوص شبکه های اجتماعی و پیوند بین آنها و گوشی های تلفن همراه که به پیدایش نسل چهارم خدمات ارتباطی در قالب «اسمارت فون» ها انجامید، این امید را اشاعه می داد که ارتباط های انسانی پر رنگ تر خواهد شد و دوستان بیشتر و راحت تر با هم در ارتباط خواهند بود و خواهند توانست روابط اجتماعی لطمه پذیری را که در حال حاضر بشریت به دلیل مکانیزه شده روند زندگی به آن مبتلاست، به سطوح بالاتری از حد خطری که در سی سال گذشته با آن دست و پنجه نرم کرده ایم، ارتقا دهد. اما متاسفانه این خواب خوش دیری نپایید و ورود مدرنیسم به حوزه روابط عاطفی که یکی از پیامد های پیدایش شبکه های ارتباطی مدرن محسوب می شود، موجب شد که پدیده های نا خوشایند جدیدی در در این حوزه پدید آید و روانشناسان را وا دارد تا سر فصل های جدیدی از بیماری ها و نا هنجاری های رفتاری را برای جامعه بشر متاثر از تکنولوژی های ارتباطی، تعریف کنند.
علاقه و عادت بیش از اندازه به ارتباط های تکنولوژیک و حضور در فضای مجازی تا آن حد در جامعه ای مانند ایالات متحده آمریکا که ما هم در آن زندگی می کنیم رشد داشته است که اشتیاق نسل امروز به حضور و ملاقات مجازی را تا ضریب قابل توجهی نسبت به ملاقات های چشم در چشم افزایش داده است.
این روزها «سل فون» ها از معشوق ها عزیز تر هستند و من به چشم خود زوج هایی را می بینم که برای لپ تاب و یا گوشی تلفن همراهشان بیشتر از همسرشان وقت می گذارند. شبکه های اجتماعی که قرار بود به ما کمک کنند تا دوستان بیشتری پیدا کنیم و با آنها به مراوده بپردازیم و موجب بسط روابط انسانی شوند ما را منزوی تر کرده اند و نگاه ما را از چشم دوستانمان ربوده اند تا به جای دیدن چهره های جاندارشان به تورق آلبوم عکس های بی جان آنها در شبکه های اجتماعی عادت کنیم.
زمان به سرعت در حال گذر است. چند سال پیش مردم به صورت حضوری یک جشن یا شادمانی را به هم تبریک می گفتند؛ حالا چند سالی است که حتی عاشق شدن ها هم با یک تکست مسیج شروع می شود و صد البته با همان تکست مسیج هم به اتمام می رسد... فرصت زیادی نمانده است تا حتی تتمه این روابط انسانی هم به لطف شبکه های اجتماعی مکانیزه شود. آیا آن وقت ما به آدم آهنی های با احساس تبدیل نشده ایم؟!! آیا به راستی فصلی تازه و البته ترس آور از روابط انسانی شروع شده است؟!! درست بیاندیشیم.