در اوخر ژانویه گذشته و درست همزمان با دستگیری گسترده خبرنگاران در تهران، کنفرانسی که قرار بود با حضور صادق صبا مدیر شبکه خبری بیبیسیفارسی در لس آنجلس برگزار شود، در حالی برگزار شد که جای خالی مدیر این شبکه را یکی از خبره ترین روزنامه نگاران این تلویزیون و ادیتور دفتر این شبکه خبری در پایتخت امریکا پر کرد تا پاسخگوی صدها سوالی باشد که برای بسیاری از ایرانیان مقیم در جنوب کالیفرنیا درباره کارکردها، سیاستها و سیستم خبر رسانی بیبیسی مطرح است.
در این میان به کمک آقای رضا معینی و خانم دنا طهماسبی فرصتی ایجاد شد تا از نزدیک با این چهره خبری به گفتگوی بنشینیم که در ذیل گزارشی از آن گفت و شنود همکارانه آمده است.
محمد منظرپور که سابقه فعالیت خبری او به تهران و تحریریه روزنامه تهران تایمز در مقام دبیر اقتصادی آن روزنامه باز میگردد درباره آغاز همکاری خود با بیبیسی میگوید:
« در سال 2002 و در پی برگزاری آزمونی استخدامی از سوی بیبیسی، به همکاری با رادیو فارسی این شبکه مشغول شدم و این همکاری تا آغاز به کار تلویزیون بیبیسی فارسی ادامه یافت و با افتتاح تلویزیون من به این بخش پیوستم و سپس همزمان با عملیات سرب مذاب (جنگ غزه) به عنوان نخستین خبرنگار ایرانیتبار بخش فارسی بیبیسی راهی اسرائیل شدم تا با حضور در این کشور از یکی از خبرساز ترین مناطق دنیا یعنی قلب خاور میانه صورتی حقیقی را برای مردم ایران و دیگر مخاطبان بیبیسی فارسی گزارش کنم.»
محمد منظر پور نگاه جامعه ایران به اسرائیل را در پیش از این که بیبیسی فارسی آغاز به گزارش مستقیم از این کشور کند به دو قسمت سیاه و سفید تقسیم کرده و میگوید:
«دو اردوگاه فکری در اکثریت جامعه حاکم بود یکی از منظر اهریمنی اسرائیل را به تصویر میکشید که اساس تبلیغات رادیو تلویزیون دولتی در ایران هم از همین تئوری حمایت میکند و اسرائیل از نظر آنها جرثومه فساد است و در مقابل هم اردوگاهی قرار داشت که اسرائیل و جامعه آن را خوب مطلق فرض میکرد. در حالی که اصولا چنین نگاهی غلط است. اسرائیل اصولا مانند همه کشورها، دولتها و جوامع دیگر مجموعهای از خوبیها بدیها، پیشرفتها و گرفتاریها، مشکلات و امتیازات است. در اسرائیل هم شما با طیف گستردهای از سلایق و نگاههای سیاسی، مذهبی و اجتماعی گوناگون مواجهید که از دیدگاههای دست راستی تند گرفته تا مدافعان حقوق بشر، فعالان سیاسی و هواداران صلح و طیف نگاه چپ گرایانه را در برمیگیرد. این شرایط از جامعه، اسرائیل را به جامعهای پویا و رنگی تبدیل میکند که با تصور سیاه و سفید از پیش گفته متفاوت است. تلاش من این بود تا بتوانم این تنوع فکری را به مردم ایران نشان بدهم و به آنها یادآوری کنم آنچه تصویر اهریمنی از اسرائیل است و یا حتی تصور خوب مطلق در مقابل آن نمیتواند نشان دهنده همه جامعه حقیقی اسرائیل باشد.»
او دوره ماموریت خود را در اسرائیل یکی از به یاد ماندنی ترین دوران فعالیت حرفهای خود دانسته و آنرا با خاطراتی عجین میداند که به درک بیشتر او از زیر و بمهای جامعه این کشور کمک شایانی کرده است:
« ورود من به اسرائیل همزمان با اوج فضای ایران هراسی ناشی از دوران جنگ غزه بود. فضایی که برای من هم به عنوان یک ایرانی که قرار بود در کوچه و خیابانهای شهرهای گوناگون اسرائیل و یا اراضی فلسطینی نشین به تهیه گزارش به زبان فارسی مبادرت ورزم نگرانیهایی را به همراه میآورد. نمیدانستم که وقتی در یک خیابان و یا فضای عمومی اقدام به تهیه گزارش به این زبان و به عنوان یک ایرانی کنم با چه برخوردی مواجه خواهم شد و در همین شرایط است که نخستین تجربه حضور میدانی من در بازار یهودی بیتالمقدس و تهیه گزارش از آن به خاطرهای فراموش نشدنی تبدیل میشود. وقتی برای نخستین بار در این بازار سنتی و در لابلای مغازه داران و مشتریان، شروع به ضبط گزارشی به زبان فارسی کردم ناگهان متوجه شدم که توجه گروهی از مردم به من و تصویر بردار همراهم جلب شده است و آنها آرام آرام دارند گرد ما را که داشتیم به زبان فارسی گزارش تهیه میکردیم گرفتهاند. ابتدا نوعی دلهره داشتم که مبادا بر اساس فضای ایران هراسی مشکلی پیش آید. اما هنوز گزارشم تمام نشده بود که آنها جلو آمده و به فارسی شروع به صحبت با من کردند و متوجه شدم که بسیاری از کسبه بازار را ایرانیان یهودی تشکیل میدهند که اینک اسرائیل را برای ادامه زندگی برگزیدهاند و با شوق و اشتیاق میگفتند که آنها هم ایرانی هستند و از دیدن کار ما به سر شوق آمدهاند. چنین فضایی را در بسیاری دیگر از نقاط هم میشد دید و به خوبی میشد درک کرد که تا چه اندازه پیوندهای فرهنگی عمیقی در این میان وجود دارد. حتی جامعه ایرانیان اسرائیل هم همین طبقه بندیها را دارد از گروههای رادیکال و یا قشری گرفته تا طیفهای بسیار متجدد و نوگرا...
من توانستم دوستان خوبی در اسرائیل پیدا کنم چه از اسرائیلیان ایرانی تبار چه از دیگر اقوام یهودی و چه از میان اعراب و فلسطینیان که من به کرات آنها را میدیدم و یا در سفرها و ماموریتهای مکررم به رام الله و یا دیگر شهرهای فلسطینی با آنها در ارتباط بودم.
اما همه موارد به این خوبی هم نبود چرا که به هر حال مشکلاتی هم به نوبه خود برای خبرنگاران از سوی نیروهای امنیتی ایجاد میشد که نوعا در موارد گوناگون متفاوت بود. که ایستادن و انتظار در ایستگاههای ایست و بازرسی یکی از بارزترین نمونههای آن بود. در یکی از این موارد تجربه بازدید پاپ بندیکت شانزدهم از اسرائیل و اراضی فلسطینی و دیدار او از «ید وشم» (موزه یادبود قربانیان هولوکاست در اورشلیم) من جزو اولین خبرنگارانی بودم که به ایست بازرسی رسیدم و آخرین خبرنگاری بودم که اجازه عبور گرفتم در حالی که پس از ساعتها انتظار زمانی عبور میسر شد که تقریبا مراسم پایان یافته بود. به گونهای احساس میشد که وقتی تا حدودی از فعالیت رسانهها ناراضی بودند به صورت نظاممندی فشار روی خبرنگاران بیشتر میشد.
اما آنچه بیش از هر چیزی، آنچه برای من مهم بود ارائه یک دیدگاه واقعی از اسرائیل بود. تلاش من این بود که سیاه و سفید و خاکستری آن جامعه را مخابره کنم و تصویر واقع بینانهتری از آن نشان دهم که امیدوارم در این راه موفق بوده باشم. اکنون هم همکار خوبم کامبیز فتاحی در آن منطقه هستند که همین مسیر را دنبال میکند.»
محمد منظر پور دلیل عنوان کردن اسم شهر اورشلیم را در برنامههای شبکه بیبیسی فارسی به عنوان بیت المقدس برآمده از احترام سیاست گذاران این شبکه برای قراردادهای بین المللی و عرف استفهامی اجتماعی میداند و میگوید:
«ما به عنوان یک رسانه جهانی موظف هستیم که پروتکلها و قراردادهای نامگذاری بین المللی را به رسمیت بشناسیم و در کنار آن عناوین و اسامی معروف و رایج تاریخی یک منطقه جغرافیایی را برای مخاطب فارسی زبان مورد استفاده قرار دهیم. همانطور که در گزارش از آلمان یا یونان آنها را جرمنی، یا گریس نمینامیم طبیعی است که چون در زبان فارسی شهر اورشلیم به اسم بیت المقدس که البته ریشه در بیت ال-مَق-دس دارد که به غلط مُقدس خوانده شده، ما هم به استناد مدارک تاریخی و اسامی بین المللی مورد پذیرش، با همین عنوان در گزارشهای خود به زبان فارسی از آن یاد کنیم.»
محمد منظرپور یکی از نقاط عطف حضور خود را در خاورمیانه مجموعه گزارشهایش از وقوع انقلاب عربی و به ویژه از میدان التحریر شهر قاهره در زمان سرنگونی حسنی مبارک دانسته می افزاید:
« اگرچه هنوز بهار عربی به صورت آکادمیک مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است تا بتوان دستاوردها و تعریف جامعی از آن به دست آورد، اما در آن دوران این رخداد مهم معاصر پدیدهای در حال تولد بود.
آنچه بیش از همه در بیان آن شرایط محقق است داستان فیل در تاریکی مولانا در مثنوی است که گروهی در اتاقی تاریک فیلی را لمس میکردند و هر کدام به صرف اینکه کدام بخش از اجزای فیل را لمس میکند تعریف خاص خود را از آن موجود ارايه میداد که طبیعتا همسانهم نبود.
بهار عربی درست در آن روزها چنین صورتی داشت. همه در جریان بودند و اما باید قبول کرد که اسلامگراها باعث سقوط مبارک شدند چرا که آن شب حساس که انقلاب مصر به سرنوشتسازترین زمان خود رسیده بود و ماندن و نماندن مردم در میدان تحریر میتوانست سرنوشت کشور را تعیین کند، این اسلامگراها بودند که در میدان ماندند، اجازه ندادند میدان التحریر سقوط کند و با تشکیل هسته مرکزی موجب پیوستن باقی گروهها در فردای آن شب شدند و سرانجام انقلاب مصر را از هول انگیزترین و سرنوشتسازترین پیچ خود عبور دادند. آنچه درک شخصی من از انقلاب مصر بود را همیشه به یک معجزه اجتماعی تعبیر میکنم که در رهیافت نوعی وحدت اجتماعی به سمت جلو و احیای نوعی همدلی برای طیفهای گسترده خودنمایی کرد و حتی من شاهد صحنههای متعددی از تغییر رفتارهای اجتماعی بین مردم بودم که شاید تا قبل از آن بعید به نظر میرسید و حتی پس از انقلاب هم کمرنگ و یا ناپدید شد.»
محمد منظر پور که اینک سردبیری دفتر بیبیسی فارسی در پایتخت آمریکا را به عهده دارد برند بیبیسی را از ارزشهای ملی مردم بریتانیا برشمرده میافزاید:
« اگر بگویم که بیبیسی برند نخست بریتانیا است بی راه نگفتهام چرا که این موسسه خبری و اعتبار جهانی آن یکی از ارزشهای ملی و دموکراسی انگلستان محسوب میشود. انگیزه وزارت امورخارجه بریتانیا هم از ارائه گرنت به این موسسه تلاش برای حفظ همین اعتبار جهانیاست تا مردم دنیا همچنان در پناه دریافت اطلاعات و اخبار درست و غیر مغرضانه اعتماد خود را به بیبیسی حفظ کنند.»
از منظر همین دیدگاه است که میبینیم دولتهای مختلف در بریتانیا اجازه دخالت در سیاستگذاریهای این موسسه را ندارند و این موسسه توسط هیئت امنایی مورد اعتماد مردم اداره میشود و حفظ بی طرفی و رعایت اخلاق روزنامهنگاری را در سرلوحه قوانین خود دارد. این سیاست کلی در زمینه فعالیت بیبیسی فارسی هم کاملا مصداق دارد و با توجه به دموکراسی حاکم در تحریریه بیبی سی، خبرنگاران از هر گروه و یا اردوگاههای فکری گوناگون که هستند موضوعات را مطرح میکنند و بر اساس رسالت خبر رسانی مستقل به گزارش رخدادها میپردازند. طبیعی است که عناصر تشکیل دهنده سیستم هر یک رویکردها و آرای خود را دارند ولی فراموش نکنیم که خبرنگار یک کنشگر سیاسی نیست. نماینده هیچ حزب و گروه و دستهای هم نیست. وظیفه او در قالب فعالیت رسانهای اش انعکاس رویدادها بدون پیشداوری و قضاوت مغرضانه است و طبیعی است که مردم باید با دانستن همه رخدادها در درک بهتر از وقایع آزادانه تصمیم خودشان را بگیرند.»
اگرچه گفتگوی من با محمد منظر پور در موضوعات متعدد دیگری نیز انجام شده است اما بنا به دلایلی
فقط گوشههایی از این گفتگو منتشر شدهاست.