خبر درگذشت نورالدین ثابت ایمانی بار دیگر این دلهره را در هر ایرانی مهاجری زنده میکند که جای خالی این چهره های توانا، تاثیر گذار و دارای سابقه را چه کسانی در جامعه ایرانیان برون مرز پر خواهند کرد؟
سوالی که در سال های اخیر به تبع درگذشت دیگر چهره های مطرح جامعه ایرانیان برونمرز بارها و بارها مطرح شده است و شاید برخی وقت ها عدم پرس و جو برای پاسخ به چنین سوالی ساده تر از تقلا در یافتن پاسخ بوده است. چه سوال بی پاسخ بماند و چه درگیر جواب به آن باشیم اما موضوع حقیقتی است که به روشنی اهمیت خود را آشکار کرده است.
سی و سه سال پیش از این گروه کثیری از نخبگان و چهره های مردمی در حوزههای گوناگون از جمله چهرههای نام آشنای رادیو تلویزیونی با به قدرت رسیدن حکومت ارتجاعی برآمده از فردای انقلاب 1979 ایران،مجبور به جلای وطن شدند. این چهره ها در طول کمتر از ده سال بعد، اکثرا در ایالات متحده امریکا و ابتدا در لس آنجلس و با گذر زمان بخشی از ایشان نیز در پایتخت ایالات متحده امریکا و گروهی دیگر هم در کشورهای اروپایی مشغول به استمرار فعالیت های رسانه ای خود شدند.
آنچه واضح است اینکه چهره های نامدار و توانایی چون دکتر کامبیز محمودی، ایرج گرگین، فریدون فرخزاد، فریدون فرح اندوز، احمد بهارلو، ستاره سانیچ، فرهنگ فرهی، نورالدین ثابت ایمانی، حسین فرجی، ساسان کمالی، علیرضا میبدی و ... از جمله کسانی محسوب می شدند که به عنوان چهره های مردمی و مورد قبول جامعه ایران در سال های پیدایش و شکل گیری رادیو تلویزیون ملی کشورمان در خلال دهه های 40 و 50 خورشیدی ضمن داشتن توانایی و استعداد خداداد با بهرهگیری از موقعیت ممتاز آن زمان با تحصیل دانش فنی و تجربه قواعد عملی اداره و اجرا برای رسانه های دیداری و شنیداری توانستند کلید طلایی فتح قلب ها را به دست بیاورند و از صفحه تلویزیون ها و یا موج رادیوها راهی خانه قلب ایرانیان شوند.
وقوع انقلاب در ایران و سیاست های متحجرانه حاکمان تازه به قدرت رسیده، این چهرهها را یکی پس از دیگری یا راهی تبعیدهایی خودخواسته کرد، یا به زندان انداخت و یا خانه نشین ساخت. اما آنها که چرخ روزگار سرانجام شان را به لسآنجلس پیوند زنده بود، با خود کوله باری از دانش، تجربه و تخصص و عشق به ادامه فعالیت هنری را به این سوی دنیا آورده بودند. کوله باری که بی هیچ اغراقی برای نزدیک به سه دهه پشتوانه کلیه فعالیت های رسانه ای قرار گرفت. از تاسیس رادیو های محلی، تلویزیون های کابلی، تلویزیون های 24 ساعته، شبکه های خبری بین المللی و رادیو ها و سایت های اینترنتی فراگیر جهانی، به زبان فارسی، همه و همه برای بیست و اندی سال به پشتوانه همین چهره های توانا و صاحب ذوق شکل گرفت چهره هایی که این روزها آرام آرام چونان سرمایه هایی بی بدیل در میان ما جا خالی می کنند. کمتر از یک سال قبل وقتی ایرج گرگین چهره در نقاب خاک کشید با خود می اندیشیدم که چه میراثی با ارزش تر از چند رادیو و تلویزیون که او در پیدایش و پرورشان نقش سازنده ایفا نمود، می توانست از او به یادگار نماند؟ اینک این روزها که شادروان ثابت ایمانی هم دیگر در میان ما نیست بیش از آن رادیو ها و تلویزیون ها به این می اندیشم که هیچ میراثی بالا تر از تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمد، نمی تواند باشد. آنچه این روزها با پا به سن گذاشتن چهره های سرشناس رسانه ای به عنوان نیازی غیر قابل انکار مطرح است و افسوس که شرایط چونان گذشته قابل تکرار نیست.
حقیقت اینجاست که تربیت و آموزش نیروهای برازنده ای همانند ایرج گرگینها، نورالدین ثابت ایمانیها و ... هزاران هزار دلار برای مردم ایران در قبل از انقلاب هزینه داشته است، هزینه ای که برای آنها با تحصیل و کسب تجربه در دانشکده ها و دستگاه های آموزشی رادیو تلویزون ملی ایران شکل پیدا کرده است و الحق والانصاف هم که آنها دین خود را به مردمی که برای ایشان متقبل این هزینه شده بودند به تمام و کمال ادا نمودند.
اما حالا شاید مهمتر از هر وقت دیگری است که به فکر آموزش و تربیت نیرو های تازه نفسی باشیم که قرار است فردای رسانه ها را اداره کنند. کسانی که باید این شهامت، خودباوری و لیاقت را داشته باشند که جای نورالدین ثابت ایمانی به ایستند به دوربین نگاه کنند و خطاب به میلیون ها فارسی زبان خبری را بخوانند که دیر یا زود خبر پیروزی و آزادی برای ملت ایران در صدر آن خواهد بود.