وقتی داشتم در خصوص مطالب ویژه نامه مجله ایرانشهر در خصوص فروغ فرخزاد تحقیق می کردم، در میان اسناد موجود به روی جلد شماره نود و دوم مجله نگین به سردبیری محمود عنایت برخوردم که درست 40 سال پیش او نیز در همین روزها یعنی دی ماه 1351مجله مولف و با ارزش نگین را با محتوایی پژوهشی در خصوص فروغ منتشر کرده بود.
اما آنچه باعث شد تا این نوشته را به رشته تحریر در آورم، خاطره ای بود که چند ماه پیش بیژن خلیلی از همین مجله نگین برایم تعریف کرد. خاطره ای که اگرچه به بیش از چهل سال قبل باز می گردد اما همچنان دغدغه روز دست اندرکاران حوزه فرهنگ است.
در سال 1349 نجف دریا بندری در مجله نگین مقاله مفصلی می نویسد که نقل به مضمون آن چنین است:
«این روزها در کوچه خیابان از هرکسی که بپرسی نظرت درباره فرهنگ چیست؟ با ژستی پرطمطراق می گوید از نان شب واجب تر است. اصلا مگر می شود بدون توجه به پیشینه فرهنگی زندگی کرد. ما وظیفه داریم از فرهنگ و ادب و هنر میهنمان حمایت کنیم و .... در همین حال اگر بپرسی در باره مجله نگین چه نظری داری می گوید: اگر بگویم آیینه تمام نمای فرهنگ کشورمان است پر بیراه نگفته ام!! آن وقت می بینیم این آیینه تمام نما به هزار زحمت 1000 نسخه چاپ می شود وآن وقت زن روز را با تیراژ 60 هزار نسخه چاپ می کنند.»
اینکه چرا ما ایرانی ها نسبت به فرهنگ خود گارد بسته داریم و حاضر نیستیم تا از آن حمایت کنیم موضوعی است که بی شک در طول همه این سال هاچه دوره ای که نجف دریا بندری آنرا روایت می کند و چه اکنون که من روایت گر آن هستم، دغدغه ایست که گلوی فرهنگ و دست اندرکاران فرهنگی ایران را فشرده است و راه را برای آنان که نمایه هایی دروغین و تقلبی از فرهنگ می سازند گشوده است تا تجارت اندیشه کنند نه انتشار فکر.
در کمتر جامعه ای می توان جفایی که ما ایرانی ها به فرهنگ و هنر خود می کنیم را به همین شدت سراغ گرفت. فکر نمی کنم در هیچ کجای دنیا مانند ایران بدون رعایت حق مولف (کپی رایت) مردم آثار او را دست به دست کنند و مورد بهره برداری و حتی مورد معامله قرار دهند. در هیچ کجای دنیا مانند ما ایرانی ها رسم نیست حسنعلی و یا حسینقلی بروند و از دل یک کتاب و یا این روزها به لطف اینترنت از محتوای یک سایت مطلبی را بدون اجازه مولف آن استخراج کنند و بعد هم با کمال افتخار آنرا در جریده خود مجددا به چاپ برسانند و یا ترانه و موسیقی یک خواننده را بدون اجازه او دانلود کنند و تازه به خود افتخار هم بکنندکه بدون پرداخت هزینه ای دارند از موسیقی مورد علاقه شان لذت می برند. بدون اینکه با خود بیاندیشیم آنچه ما از آن لذت می بریم به حمایت ما نیاز دارد و بی شک اگر این رویه ادامه یابد دیر یا زود آنها که ما دوستشان داریم و آثارشان را می پسندیم راهی جز خاموشی پیش رو نخواهند داشت و آن وقت که دود زرنگی امروزمان به چشم خودمان خواهد رفت.
این همه را گفتم نه به خاطر یادآوری قانون رعایت حقوق مولفین که می دانم من و شما گوشمان از این حرف ها پر است و به قول کوچه بازاری ها عمراً به این نصیحت های تکراری دل بسپریم. بلکه خواستم در نهایت به این نتیجه برسم که در این میانه یعنی جایی که ما ژست های فرهنگ دوستانه تو خالی می گیریم بی شک کسانی که در قالب فرهنگ حکومتی و با بهره گیری از پول های هنگفت و بی حساب و کتاب، دارند به اسم کار فرهنگی، ریشه به تیشه فرهنگ ایران زمین می گذارند، و رادیو و تلویزیون و روزنامه و مجله و کتاب و وزارت ارشاد و ... را در دسترس دارند، بهتر از هر وقت دیگری فرصت می یابند تا بی هیچ رقیبی در تحریف فرهنگ ایران یکه تازی کنند. شاید من و شمایی هم که فقط ژست فرهنگی داریم در جنایت آنان شریک باشیم؟!! این طور نمی اندیشید؟!!