سه‌شنبه، دی ۲۷، ۱۳۹۰

ساعت های آشنایی من با آقای ناشر


ساعت های آشنایی من با آقای ناشر... می گویم ساعت ها چون به طبع، آشنایی کوتاهم با این نازنین دوست داشتنی، مجید روشنگر، آنقدر کوتاه است که هنوز در حدود ساعت ها باید آن را اندازه گیری کرد. اما وقتی می گویید «نشر مروارید» دیگر سال ها هم  جواب گوی آشنایی من با مجید روشنگر نیست. بارها و بارها  کتاب های مختلفی که این انتشارات ممتاز در ایران راهی بازار طبع کرده است را خوانده ام، نوجوانی ام را با آثار این انتشارات شکل بخشیده ام و اگر نخواهم اغراق کنم باید بگویم شاید نانی که امروز از ثمره قلمی که روی کاغذ می چرخانم به دست می آورم را مدیون همه همان کتاب ها و لحظه هایی هستم که بر خلاف هم سن و سالان خود به جای اینکه در کوچه و خیابان با یک توپ پلاستیکی، فوتبال گل کوچک بازی کنم، ساعت ها و روزها و سال ها  گل های کوچک بنفشه ای را که «فروغ» نوید روییدنشان را داده بود از  لابه لای کتاب های «نشر مروارید» می چیدم. حالا نمی دانم باید از مجید روشنگر بنویسم یا از آقای ناشر؟! اما ترجیح می دهم این فرصت را بهانه ای کنم برای تقدیر از همه ناشران مظلوم ایرانی که سربازان گمنام فرهنگ معاصر آن مرز و بوم هستند.

اگر قبول کنیم که کتاب های منتشر شده در سال های متمادی سابقه فرهنگی معاصر کشورمان را رقم زده اند، همه اعتبار ناشی از انتشار این کتاب ها را نویسندگانی برده اند که مانند من قلم به دست گرفته اند و بر مبنای اندیشه ای که متاثر از خاستگاه اجتماعی آنان بوده، سطوری را قلمی کرده اند که در بایگانی تاریخ فرهنگی معاصر، اسم و آوازه آنان را بر اساس اهمیت اندیشه شان و نیز تاثیر آن اندیشه در جامعه خوانندگان آن اثر، ماندگار کرده است.
حال آنکه نویسنده یک عضو از خانواده ای است که تلاششان به انتشار یک اثر می انجامد. عضوی که اگر در موقعیت درست قرار نگیرد همه داشته عقلی و استنباطی او که به نوشته های تاثیرگذارش منجر می شود، متاسفانه می سوزد و راه به آنجا که باید نمی یابد.
بی شک شخص ناشر و سیستمی که یک ناشر برای انتشار پیام نوشته یک نویسنده و یا اثر هر پدیدآورنده ای بر می گزیند تا جامعه وسیع تری را با آن اثر آشنا کند، خود از مهم ترین الگوهای پیش نیاز برای موفقیت یک اثر فرهنگی محسوب می شود.
فرصتی که در این شماره با توجه به زاد روز مجید روشنگر دست داد تا بخت تقدیر از نزدیک به نیم قرن تلاش او در مقام یک ناشر و دلسوز عرصه کتاب و نشر داشته باشیم، بهانه ای است تا بار دیگر بر نقش تاریخی ناشران در پیدایش جامعه فرهنگی ایران صحه گزارده و یادآوری کنیم که مسیر پر فراز و نشیب و سخت فعالیت فرهنگی که هرچه داشته باشد حداقل از مواهب مادی دنیا در آن خبری نیست، فقط و فقط به همت همین ناشران و دلسوزانی استمرار حیات یافته است که تا فرش زیر پای خود را نیز خرج بسط و اعتلای کتاب و کتابخوانی کرده اند.
اگرچه در جامعه غربی ناشران از جایگاهی رفیع برخوردارند و اینکه شما در مقام یک نویسنده توانسته اید با کدام ناشر معتبر همکاری داشته باشید موجب رشد و ارتقای جایگاه یک نویسنده می شود و صنعت نشر نیز به دلیل تیراژ مناسب آثار منتشر شده از جایگاه اقتصادی سودساز برخوردار است، اما در ایران خودمان و نیز اصولا در میان ما ایرانی ها باید با تاسف بگوییم که صنعت نشر به واسطه عدم استقبال تاریخی ما از مطالعه هرگز یک صنعت رو به رشد نبوده است و مختصر موفقیت هایی نیز که در این راه برای برخی ناشران حاصل آمده از ذکاوت و وقت شناسی آنها بهره گرفته است نه جایگاه تضمین شده این صنعت در بازار فرهنگی ایرانیان حال در هر کجای دنیا که باشند.
از این روست که می بینیم ناشران مستقل که در حقیقت بار اصلی تلاش برای بقای فرهنگ مولف ایران را به دوش کشیده اند نام و یادشان کمتر بر زبان هاست و تلاششان اگرچه به فروزش چراغ اندیشه منتهی شده است اما در مرور زمان اعتبار به نام پدیدآورندگان اثر بخشیده است. گویی ناشران شمع های محفل عیش فرهنگ هستند که می سوزند و در نهایت جز خاطره روشنایی شعله شان در سحرگاه کسی دیگر یادی از آنها در خاطر ندارد.
در مقام یک نویسنده ایرانی جا دارد تا در همین نقطه از همه ناشرانی که سربازان گمنام فرهنگ ایران بوده و هستند و بی مشارکت و حمایت آنان حتی یک برگ از یک کتاب هم به چاپ نمی رسیده است، صمیمانه تشکر نمایم.