جهان، امروز به بشکه باروتی می ماند که کسی با یک قوطی کبریت در کنار آن ایستاده است. اما نکته مهم برای ایرانی ها اینجاست که این قوطی کبریت در سرزمین آنها قرار دارد و دستان نابخرد سردمداران جمهوری اسلامی، ابایی از برافروختن شعله جنگی که هر لحظه ممکن است در بگیرد ندارند.
وقوع جنگی چنین محتمل، برای ایرانیان اسف بار خواهد بود. اما به راستی سهم ایرانیان برون مرز از این درگیری نظامی چیست؟
رویارویی جهان با جمهوری اسلامی دیگر به وضعیت خطرناکی رسیده است. حتی خوشبین ترین افراد هم دیگر امیدی به ادامه روند دیپلماسی در حل مناقشه غرب و جمهوری اسلامی بر سر پرونده هسته ای ندارند. حتی کسانی که معتقدند علی خامنه ای هم در لحظه آخر به مانند روح اله خمینی جام زهر را خواهد نوشید، این روزها خیلی به این اعتقاد، اعتماد ندارند و شرایط با سرعتی سرسام آور به سوی یک درگیری نظامی تمام عیار در منطقه پیش می رود.
فرقی هم نمی کند که گفته های جمهوری اسلامی در خصوص صلح آمیز بودن برنامه هسته ای این رژیم صحت داشته باشد یا نه. چرا که جامعه جهانی در معادلات کنونی حاکم بر فضای سیاست جهان و با توجه عدم شفافیت رژیم ایران در سال های گذشته، یک ایران هسته ای را به رهبری اسلامگرایان بنیاد گرا که بارها به وضوح صحبت از حذف یک کشور مستقل(اسراییل) از نقشه سیاسی جهان کرده است، تاب نمی آورد.
از سوی دیگر آنچه پر واضح است اینکه اگرچه در راهرو های کنگره امریکا و در دفتر بیضی شکل رییس جمهوری این کشور در واشنگتن ممکن است هنوز هم سایه هایی از تردید در مقابله نظامی با ایران وجود داشته باشد اما در تل آویو، خطر جدی تلقی شده و همه راه ها به پروازی ختم می شود که سی و اندی سال پیش به مقصد نیروگاه «اوسیراک» در عراق از پایگاه های نظامی این کشور برخواسته بود. اتفاقی که به حتم با پاسخ نظامی متقابل تهران روبروست و جهان چنین پاسخی را تاب نیاورده و سایه های تردید را از راهرو های کنگره امریکا متواری می کند.
دوستان؛ این اتفاقات حتمی است. دیری نمی پاید که این کبریت افروخته می شود و جنگی جدید چهره ایران، خاورمیانه و سراسر جهان را تغییر خواهد داد. حال چه ما خوشمان بیاید و چه نه! چه موافق آن باشیم و چه مخالف، به زودی باید با عواقب چنین جنگی مواجه شویم. اکنون نکته اینجاست که سهم ایرانیان ساکن در خارج از ایران، علی الخصوص ایرانیان ساکن در امریکا که در سی سال گذشته، از این کشور خانه دومی برای خود ساخته اند در صورت وقوع جنگی تا این اندازه محتمل چه خواهد بود؟
بی شک نخستین چیزی که به ذهن هر کس در پاسخ به این سئوال متبادر می شود، جز دلنگرانی ایرانیان برون مرز، برای اقوام، خویشان و دوستانشان در داخل مرز های جنگ زده ایران نخواهد بود. التهابی که اگر در دیگر نقاط دنیا با نگرانی از جنایات جنگی شکل می گیرد، برای ایرانیان با جان باختن نزدیکترین بستگانشان معنا می شود.
در وهله بعد این ویرانی ایران خواهد بود که ذهن دوستداران آن کشور را نگران می کند و فرو افتادن هر بمب یا اصابت هر موشکی به هدف به معنی تخریب یکی از زیر ساخت های عمومی ایران است. حال از نیروگاه های چند هزار میلیاردی گرفته تا پالایشگاه ها و صنایع حیاتی کشور که بی شک برای فلج کردن حکومت در حال جنگ، به هدف های اولیه نیروهای طرف درگیری تبدیل می شود.
اما ایرانیانی که در دوران گروگانگیری در سال 1358 خورشیدی و در طول 444 روزی که این ماجرا در سفارت سابق ایالات متحده در تهران ادامه داشت در همین امریکا زندگی می کردند، خوب به یاد دارند که افکار عمومی جامعه امریکایی - با همه تسامح و تساهل فرهنگی که در این کشور اپیدمی شده است- چگونه بر علیه اتباع کشوری که دیپلمات های آنها را به گروگان گرفته بود با بار منفی همراه شد. همانطور که در پی حمله القاعده به برج های تجارت جهانی در یازدهم سپتامبر 2001 نیز افکار عمومی جامعه امریکا در مقابل عرب تبارها و مسلمانان جبهه گرفت. چیزی که هنوز پس از ده سال در زندگی اجتماعی اتباع کشورهای عربی در سراسر جامعه غرب تاثیر دارد.
بی شک شروع یک نزاع نظامی در ایران و درگیری نیرو های بین المللی در چنین جنگی بدون تلفات جانی برای سربازان ارتش امریکا، کشور های اروپایی و حتی اسراییل نخواهد بود. چیزی که بار دیگر موجی از ذهنیت منفی را بر علیه شهروندان ایرانی تبار ایالات متحده امریکا به ارمغان می آورد.
در حقیقت در سال های اخیر هم سیاه کاری های جمهوری اسلامی تا آن اندازه در ذهنیت عمومی جامعه امریکا تاثیر منفی داشته است که بسیاری از هموطنان به جای اینکه خود را «ایرانی» بخوانند، ترجیح می دهند خود را «پرژین» معرفی کنند. دلیلی واضح از اینکه همه چیز برای یک رویارویی تازه در مقابله ایرانیان ساکن امریکا با موج جدیدی از عصبانیت در افکار عمومی این کشور آماده است.
کمی دورتر از حوزه جغرافیایی لس آنجلس و واشنگتن دی سی که میزبان دو جامعه پر جمعیت ایرانیان ساکن امریکا است و با فرهنگ و سابقه حضور ایرانیان در این کشور آشنا، در بسیاری از مناطق این کشور پهناور واژه ایران برای امریکایی ها با زیاده خواهی های هسته ای و به عنوان عضوی از محور شرارت، آنطور که رییس جمهور سابق آمریکا به ایران لقب داده بود و رسانه های خبری آن را معرفی می کنند، مترادف است. لقبی که چه بخواهیم و چه نخواهیم در صورت آغاز جنگ بین ایران و امریکا، سایه سنگینش را بر زندگی بسیاری از ایرانیان در این کشورخواهد انداخت.
حال سئوال اینجاست ایرانیان برون مرزی در قبال بروز فاجعه جنگ بین ایران و جامعه جهانی در کدام جبهه قرار می گیرند؟ از اینکه دولت مستبد اسلامی در معرض سرنگونی قرار می گیرد، شاد می شوند و در دفاع از اقدام نظامی بر علیه ایران موضع می گیرند؟ و یا با توجه به تلفات انسانی و خسارت های مادی ناشی از جنگ و با داشتن احساسات ناسیونالیستی، با شعار جنگ را متوقف کنید در مقابل سیاست های بین المللی می ایستند؟ و اینکه هریک از این دو موضع چگونه می تواند در زندگی خود آنها، تاثیر مثبت و یا منفی داشته باشد؟!
انتخاب ما هرچه باشد، شتاب تند حوادث برای جامعه جهانی و پرده نشینان سیاست بین الملل، انتخابی جز مقابله با جمهوری اسلامی باقی نگذاشته است. انتخابی که در زندگی یکایک ما تاثیر می گذارد.