پنجشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۲

ایرانی‌ها چه اندازه مدیون هم‌میهنان یهودی خود هستند؟

سال‌هاست این سوال را از خود می‌پرسم که ریشه‌های حفظ فرهنگ ایرانی در فردای حمله اعراب به ایران و انحطاط پادشاهی ساسانیان را در کجا باید جستجو کرد؟ در شرایطی که برای بیش از هزار و چهارصد سال است که ایرانیان در استیلای فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی ناشی از حمله اعراب به ایران زیسته‌اند، تاریخ همواره شاهد رشد و سر بر آوردن باورها و اندیشه‌های ایرانی اصیل بوده‌است که بسیاری از نمونه‌های آن نه تنها با موازین اسلامی همخوان نبوده‌است بلکه در تضاد کامل نیز طبقه‌بندی شده‌است (مانند موسیقی، هنرهای نمایشی، ادبیات و...)، اما حقیقت اینجاست که در خلال این سال‌ها ایرانی‌ها حتی اسلامی را هم که اعراب آورده بودند، تغییر دادند و ریشه‌های کهن فرهنگی خود را که در خلال قرن‌ها حمله و سرکوب و کشتار در امان نگه‌داشته بودند در برهه‌های گوناگون زمانی دوباره به تجلی رساندند. حال باید به این سوال پاسخ گفت که نگهبانان پنهان ریشه‌ های اصیل ایرانی چه کسانی بودند؟

این سوالی است که پاسخگویی به آن دستگیرمان می‌کند ما ایرانی‌ها تا چه اندازه به هموطنان یهودی خود مدیون هستیم. پاسخی که مرا وا می‌دارد تا ایشان را نگهبانان فرهنگ ایرانی قلمداد کنم.

برای همه ما آشکار است که آغاز تاریخ یهودیان ایران به ۲۷۰۰ سال قبل و به دوران پادشاهی کورش بزرگ، پایه‌گذار شاهنشاهی هخامنشیان باز می‌گردد. این پادشاه ایرانی پس از پیروزی در بابل به اسارت هفتاد ساله قوم یهود در آن شهر پایان بخشید و به آنان اجازه بازگشت به اسرائیل و یا سکنی گزیدن در هرکجای دیگر از امپراطوری بزرگ خود را داد. وی همچنین به یهودیان اجازه داد که در سرزمین‌های پادشاهی ایران از دین خویش پیروی کنند. از این روی نام کوروش، پادشاه ایران زمین، در کتاب مقدس یهودیان در آیات متعددی به نیکی ذکر و ستایش شده‌است.

آزادی مذهبی یهودیان در ایران پایدار نبود. با قدرت‌گیری پادشاهی ساسانی و نفوذ روزافزون دین زرتشت، یهودیان ایران مورد تعقیب، شکنجه و آزار قرار گرفتند و دیری نپاید که با استیلای اعراب بر ایران و رواج اسلام، یهودیان نه تنها دیگر از آزادی‌های گذشته برخوردار نبودند بلکه اینک آماج تیر های زهرآلود کسان تازه مسلمانی قرار گرفتند که به یکی از دیرپا ترین تبعیض‌های نژادی تاریخ رنگ واقعیت زدند.

اما با همه این احوال آنها همچنان خود را ایرانی دانستند و علی الرغم سختی‌ها و مشقاتی که بر ایشان روا شد، باری به دوش گرفتند که اینک هر انسان منصفی می‌تواند در مقابل درک آن به احترام کلاه از سر بردارد.

برای درک درست از آنچه یهودیان ایرانی از آن پاسداری کردند باید ابتدا شناختی جامع از نظام فرهنگی ایران پیش از اسلام داشت و دانست که امپراطوری بزرگی که از کرانه‌های رود سند در شرق تا سواحل رود نیل در غرب را در انضمام خاک حکمرانی خود دارد از چه ساختار فرهنگی و هنری منسجمی برخوردار است. این امر به تنهایی خود نیازمند بازخوانی نه یک مقاله یا کتاب که مستلزم مرور کتابخانه‌هاست و همین بس که به صورت خلاصه و در یک جمله بگوییم پادشاهی ایرانی در پیش از اسلام، از یک ساختار منسجم فرهنگی و هنری برخوردار بوده است که در اکثر موارد از شعر و رقص و آواز گرفته تا نقاشی و مجسمه سازی و معماری، مسلمانان فاتح را آزرده است و آنها نه تنها این ساختار فرهنگی را به رسمیت نشناخته‌اند که تلاش در محو آن کرده‌اند و وارثان شمشیر داران قاصدیه که خاک ایران را به توبره کشیدند -کتابداران حوزه‌های فقهی- نیز برای استمرار دامنه قدرت خود همواره هنر را دشمن دین و ایمان مردم قلمداد کردند و بسیاری از آداب و سنن ایرانیان را مخالف موازین شرع دانسته ومنسوخ اعلام نمودند. بد نیست یادآوری کنم این ملایان غریبه نبودند، بلکه فرزندانی ایرانی‌زاده بودند که اسلام آوردند و ریشه‌های فرهنگی خود را از دست دادند و در هزارتوی سیاه تاریخ این قرن‌ها تیشه بر ریشه باورها و داشته‌های پدران باستانی خود گذاردند.

در این میان اما گروهی بودند که توانستند از موقعیت متمایز خود بهره برده و بار نگهبانی و انتقال سینه به سینه این اندیشه‌ها، فرهنگ‌ها و هنر‌ها را به دوش بکشند، بی‌آنکه هیچ چشمداشتی داشته‌باشند و این گروه یهودیان ایرانی بودند که ریشه‌ها را به قیمت زیستن زیر بار جزیه، حفظ کردند.

با اینکه می‌توان یهودیان را نخستین قربانیان مذهب گرایی افراطی در ایران دانست که عصر ساسانیان و در دوره ای که با استیلای موبدان زرتشتی نوعی حکومت ایدئولوژیک در ایران باستان حاکم می شود شاهد آن هستیم که بسیاری از یهودیان که در یهودیه(اصفهان امروزی) ساکن بوده اند، قتل عام میشوند و بعد ها با ورود و استیلای اسلام که خود بسیاری از سنن و آدابش را از یهودیت برداشت کرده است و با موج یهود ستیزی وارد ایران می‌شود، شرایط تعامل و تسامح مذهبی در ایران بار دیگر رنگ می‌بازد و استمرار این شرایط روزگار سختی را برای یهودیان در ایران رقم می‌زند برای قرن ها ادامه دارد. اما آنها در این میان بی تردید آموخته‌اند که چگونه در مقابل تندباد حوادث از اصلی ترین دارایی یک ملت که همانای غنای فرهنگی آن است پاسداری کنند.

با این توصیف باید یهودیان را نخستین ملتی برشمرد که به صورت مبارزه مدنی برای اعاده حقوق خود ایستادگی کرده‌اند و این پایداری و دوام پس از نزدیک به هزار سال بار دیگر در قانون مشروطه ایران به بازگشت حقوق انسانی یهودیان در ایران منجر می شود. اگرچه بهار مشروطه خیلی زود در غروب جمهوری اسلامی به پاییز می‌نشیند.

اما در خلال همین بهار کوتاه یهودیان نشان دادند که در انتقال داشته‌‌های فرهنگی ایران از دیروز به امروز چه نقش پر رنگی بازی کرده‌اند و در این میان به روشنی نشان دادند که چه سهم عمده در ایرانی ماندن ایرانیان به دوش داشته اند.

این ادعای کوچکی نیست و وقتی به اهمیت این ادعا بیش از پیش پی می‌بریم که در مقایسه با مصر که امروزه از همه هویت باستانی‌اش فقط چند هرم و ویرانه‌های باستانی به جا مانده‌است و حتی مصری‌ها خود را عرب تلقی می‌کنند، ایرانیان همچنان ایرانی هستند و به زبان آبا و اجدادی خود به محاوره مشغولند.

بی تردید اعرابی که چهارده قرن پیش ایران را به تصرف خود درآوردند در رویای آن بودند که این مرز و بوم را هم به بخشی از بدنه ملت عرب مبدل کنند، همچنان که عراق(بین النهرین)، سوریه(شامات)،لبنان(فینیقیه) و مصر به این سرنوشت دچار شدند. در این میان اما ایران و اسرائیل همچنان سرزمین‌هایی غیر عربی باقی ماندند و هویت خود را با اینکه برای قرون متمادی مورد تاخت و تاز سپاهیان عرب قرار گرفتند، حفظ کردند.

یهودی‌ها به یمن تاریخ پر فراز و نشیب خود آموخته‌اند که چگونه فرهنگ، هویت و ملیت خود را در شرایط سخت از خطر انحطاط محفوظ دارند و بی تردید در هزار و چهارصد سال گذشته این درس بزرگ تاریخی را به هموطنان ایرانی خود هم یاد داده‌اند با اینکه به درستی از ایشان تقدیر نشده است.