سه‌شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۰

روز جهانی زن و برهنگی!

این مطلب در حقیقت چند هفته پیش با عنوان زنان و برهنگی به رشته تحریر در آمد . اما درست دو سه روز قبل از انتشارش در همین صفحه، موجی از عکس های گلشیفته فراهانی فضای اینترنت و پس از آن رسانه ها را اشباع کرد و همگان به اندازه سطح سواد و دانش و البته موضع موافق و یا مخالفشان، موضوع را چنان دستمالی کردند که در میانه آن از تمجیدهایی که او را به قهرمان ملی بدل کرد تا انتقادهایی که پایه فرهنگ مردم را نشانه رفت، همه و همه، همه چیز را دیدند جز آنچه دیدنی بود، اما دیده نشد.

به هر تقدیر در آن زمان تصمیم گرفته شد که این مطلب را به انتشار نرسانیم، مبادا ما هم در گردونه آنان که گلشیفته شیفته و شیدای شان کرده بود محسوب شویم و نقد موضوعی این مقاله به عنوان نظری بر آن تصویر معروف! قلمداد شود.

حال که آن عکس و ماجرایش کمی از اذهان دور شده است و تب و تاب آن برهنگی فرو خفته، به مناسبت روز جهانی زن که پیش رویمان است، آن مقاله را با اندکی تغییر، به انتشار می رسانیم.

نخستین بارآدم، حوا را در باغ بهشت عریان دید. محسور زیبایی او شد و یا از تنهایی به او پناه برد را کسی روایت نکرده است. اما آنچه پر واضح، آنکه دیر یا زود، روزی که خدا در باغ عدن سر می کشد و آن دو را به حضور فرا می خواند، آدم چنان شیفته حوا بود که به خواست او و به رغم دستور خدایش، از میوه درخت آگاهی می خورد و تازه می فهمد برهنه است و شرم می کند که عریان در مقابل پروردگارش حاضر شود و... باقی ماجرا را هم که می دانید، اخراج از بهشت و... تا امروز که من و شما آن قصه را مرور می کنیم!!!

اما براستی آیا مرز باریکی که در این میانه است را می توان لمس کرد؟ پروردگار، انسان عریان و ناآگاه را در باغ عدن نیکو می دارد، اما همین انسان را آن هنگام که به ثمر دانایی و حیا، خود را از برهنگی مبری می کند از عدنش به سرزمین سختی ها و مشکلات تبعید می کند! چه فرقی میان این دو صورت انسان است؟

اگر به فرض قبول کنیم که این قصه آغاز هبوط انسان بر زمین است. همیشه این تناقض در میان باور ها و زندگی ما وجود دارد که کدام ملاک را می توان برای خوب بودن برگزید؟ من از سرزمینی می آیم که سالیان سال در فرهنگ و باور و عقیده و مذهبش می گفتند چشم از نا محرم بشوی تا خدا در بهشت خود زیباترین حوریان را نصیب تو کند!!! یا مردانی را به یاد می آورم که باورشان از بهشت بیشتر به فاحشه خانه ای شباهت داشت که در آن بر همه زنان بی پرداخت حتی سکه ای، دست رسی داری و هیچ وقت هم قوه مردانه ات رو به افول نمی گذارد!!!

حال آنکه در این سوی زمین خدا و در کشوری مانند ایالات متحده که سال هاست پس از کشور های حوزه اسکاندیناوی پیش رو در حقوق زنان است رخت و لباس و بگیر و ببند ناشی از پوشش جایی ندارد. با اینکه در همین مملکت آزادی هم تا کمتر از 60-70 سال قبل دامن خانم ها را در ساحل ها متر می زدند که مبادا از چند اینچ کوتاه تر باشد!!! شاید آن سال ها برخی پیش خود فکر می کردند سواحل دل انگیز و خوش آب و هوای ینگه دنیا اگر دختران زیبا روی بیکنی پوش هم داشته باشد، دیگر از بهشت چه کم دارد که کسی بخواهد برای رفتن به بهشت تلاش کند!

اما به هر تقدیر این که پوشش مناسب چیست و چراست؟ همیشه دلیلی برای برخی گفتگوها و نقد و نظرها بوده است. ولی آنچه بی هیچ تریدی امروز در رصد برخی جریانات در حال رخداد در جامعه بین المللی قابل مشاهده است آن که هنوز زنان از این بند های ساخته جوامع مرد سالار رهایی نیافته اند.

جامعه چه در شرق سنت زده ما و چه در غرب آزاد اینها هنوز به بردگان جنسی نیاز دارد و تصویر بهشت «فاحشه خانه ای!!!» در آن بیداد می کند. تا دیروز تصویر عریانی لذت بخش و چشم نواز یک زن می شد تابلویی برای فروش یک محصول، حال از صابون بگیرید تا اتومبیل و... و اینک همین تصویر را ماجده علیای مصری تبدیل می کند به تابلوی حرکتی سیاسی!!! تا این جایش هم قبول. اما آه از نهاد آدمی آن جا بر می خیزد که می بینی خود زن ها هم یادشان می رود آن ها به جز تصویری برهنه از لذت بخشی چیز دیگری هستند!!!

نلسون ماندلا جمله معروفی دارد که می گوید: «وقتی از یک تپه بزرگ بالا می رویم است که در می یابیم تپه های بسیار دیگری هم برای صعود وجود دارد.» از زاویه نگاه ماندلا حالا که در غرب و با برابری جنسیتی در روبری یک زن می ایستیم و خود را بر فراز تپه ای که قرن هاست تلاش کرده ایم تا در موضوع حقوق زنان بر فراز آن بایستیم، می بینیم، تازه می فهمیم چه راه نرفته بی پایانی هنوز در مقابل ماست.

راهی که تا تن نمایی و برهنگی از سوی هرکس که باشد در آن هنوز دلیلی برای متفاوت بودن است ادامه دارد و آبش هنوز به آسیاب همان بهشت های پوشالین پر از حوری ها می ریزد. بهشتی که مانند سرابی گمراه کننده انسانیت را با زاویه ای فاجعه آمیز از سر منزل حقیقی مقصود دور کرده است.